شعر۸۴۵
حسرت به دلم ماند و ندیدم که بیایی
ای دل تو بگو این همه بیگانه چرایی
شوریدگی از ماست که دلدار ندیدیم
ای هم نفسم بی خبر از گفته مایی
می خانه به می خانه پی یاردویدیم
یکد بار نه جستیم و غریبانه زمایی
ترسم که به میرم رخ زیبات نه بینم
برقع به رخ بسته دل آزرده چرایی
?????????
ماشاءالله ? ماشاءالله.
احــــــــــــــــــسنت استادعزیزم ????