شعر۱۰۳۱
وصف گیسوی تو کردند خریداری چند
بسته ی زلف تو بودند خریداری چند

کشته یک نظر ناز تو بودند خریداری چند
جان بکف درطلب روی توبودندخریداری چند

از عدم زاده به شهلای توبودند خریداری چند
لشکری بهر جمال تو پدیدار خریداری چند

2 Comments

  1. ? *.¸¸.*?*.¸¸.*?
    از شهر عطار آمدی یا قصه های مولوی ؟
    در بیستون دیدم تو را یا بارگاه خسروی ؟
    شهزادۀ شهنامه ای یا تاجری از بوستان؟
    شاید برایم خوانده ای از مثنوی معنوی !
    آهنگ چشمان تو را من در کجا بشنیده ام ؟
    در وردهای هندوان یا آیه های عیسوی ؟
    از دشتهای زاگرسی یا آذران آبادگان ؟
    این خنده ها را دیده ام ! کوردی گیان یا ساروی؟!
    بوی بهاران می دهی! از باغ فردوس آمدی ؟
    یا چیده ای باغی ز گل از دشتهای دنیوی؟
    بگذشته ای از مرزها از خط تردید و یقین
    کین گونه در اندیشه ام ایمان و باور می شوی
    در قلب من پاینده ای ای آشناتر از نفس
    هرچند چون خورشید و مه از قاب چشمم می روی
    دانم که این کوته غزل ، گویای حُسن تو نبود
    یک روز تقدیمت کنم ، هفتاد دفتر مثنوی….
    #آرزو_رحیمی
    ? *.¸¸.*?*.¸¸.*?

پاسخ دادن به m.aghapourr لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *