شعر۱۰۳۰
شاد کنی ساقی و پیمانه را
باده دهی دلبر جانانه را

مست کنی شاهد میخانه را
وصف کنی نرگس مستانه را

قصه کنی غصه دیوانه را
شرح دهی قصه‌ وافسانه را

بزم و قدح هدیه کنی حور را
جرعه دهی از می انگور را

غمزه زنی دلبر محجوب را
ناز کنی آن دل محبوب را

لعل لبت میبرد آن هوش را
مست کند زاهد و مدهوش را

One comment

  1. اصلاً نمی‌خواهم برایم این و آن باشی
    کافی‌ست وقتی با تو هستم، مهربان باشی
    عشق است؛ من، هرآنچه باشی دوستت دارم
    دریا اگر باشی… اگر آتشفشان باشی
    از ناگهانی اتفاق افتادنت پیداست
    باید برایم از خداوند ارمغان باشی
    باید بتابی بعد باران‌های پی در پی
    در تیره‌روزی‌های من، رنگین‌کمان باشی
    بگذار ماهِ آسمان مالِ خودش باشد
    وقتی تو قرص ماهِ حوض خانه‌مان باشی
    گفتند دریا شو؛ تمام آسمان در توست
    دریا نخواهم شد، مگر تو آسمان باشی…
    #مهرداد_نصرتی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *