ما در ره میخانه بسی رنج کشیدیم
میخانه به میخانه پی پیر دویدیم
ازمسجدو محراب به میخانه نشستیم
در محفل رندان پر و بال شکستیم
ما شب به سحر ورد مناجات بگفتیم
چون پیربه میخانه دوصدجام شکستیم
آزردگی ما ندیدید که مستیم
پیمانه وپیمان نه بستیم نه شکستیم
آئیم خرابات که پرسیم چه هستیم
ان مرغ به دام آمده داندکه هستیم
در عالم مستی چه مخمور نشستیم
راه و روش پیر ز میخانه به بستیم
من نوشتم عشق، او وابستگی تفسیر کرد
حسرت و بغضِ عجیبی در گلویم گیر کرد
خواب دیدم روحِ من دارد به دوزخ میرود
خوابگر کابوس من را خستگی تعبیر کرد
در نگاه آینه انگار میسوزد کسی
لعنتی این هم فقط درد مرا تکثیر کرد
کافرم یا اهل دین، دیگر چه فرقی میکند
مادرم حتی مرا در ذهن خود تکفیر کرد
در نگاهم ردِ پایِ آتشی جا مانده است
مولوی امثال من را مثل نی تصویر کرد
منطق دیوانگان را دوست دارم، این جنون
آخرش برد و مرا در گوشهای زنجیر کرد
#امیر_اخوان