شعر۱۰۲۹
ما در ره میخانه بسی رنج کشیدیم
میخانه به میخانه پی پیر دویدیم

ازمسجدو محراب به میخانه نشستیم
در محفل رندان پر و بال شکستیم

ما شب به سحر ورد مناجات بگفتیم
چون پیربه میخانه دوصدجام شکستیم

آزردگی ما ندیدید که مستیم
پیمانه وپیمان نه بستیم نه شکستیم

آئیم خرابات که پرسیم چه هستیم
ان مرغ به دام آمده داندکه هستیم

در عالم مستی چه مخمور نشستیم
راه و روش پیر ز میخانه به بستیم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *