شعر ۱۰۱۳
دوش ساقی پی جامش شده بود
عاقل اندرطلبووجدوسماعش شده بود
همچومجنون ز وفا در ره لیلی شده بود
بهر آواره گی خود به صحرا شده بود
ترک عاشق کش مابادل وجانش شده بود
به تمنای وصال در ره جانان شده بود
همچو ققنوس پی هیمه وآتش شده بود
تا دگر باره ز آتش ره جانان شده بود
بال وپرسوخت وازآتش خود جان شده بود
ره آن مرغک جان حی به عالم شده بود
ای جانم ?????
شعرعالییییی??????
شعر عالی ??????ممنون استاد گرامی ???????????? زیبا روی خانم کوچولو همیشه در صحنه ???????????????
?????????
عالیییییی???????
ب پیج ماهم سر بزنید مطمئنن از کلیپامون خوشتون میاد . . . اگر دوست داشتین و حسش بود فالو کنید