شعر ۹۹۵
آمدی ناگه به دیدارم بگو حالا چرا
داستان شور و شیدایی بهر برزن چرا

گوشه معبد گزیدی بهر آن مینو بهشت
وعظ آن واعظ اگر باور نداری گو چرا

آنچه او گوید سخن کردار نارد گو چرا
چون به خلوت میرود منبر ندارد گوچرا

سر گرانی ها کند بر گفته اش دانی چرا
حال و روز داد خواهی را ندارد او چرا

شیخ را منبر رها کن سوی هر میخانه رو
تابدانی پیردرمیخانه گویدترک محرابش چرا

4 Comments

پاسخ دادن به z.lady.z لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *