شعر ۸۹۳
شوریده ام شوریده ام روی بتان را دیده ام
در عالم دل دادگی بر مهرشان پیوسته ام

بسیار خوبان دیده ام دل را به دلبر داده ام
افسان وافسون بوده ام شوریده ام شوریده ام

بر دلبران دل داده ام دل را به دلبر داده ام
در میکده بینید دلا ساغر به ساقی داده ام

آن ساغر بشکسته را من دیده ام من دیده ام
ته مانده هرباده را من خورده ام من خورده ام

بر زلف هر صاحب دلی پیوسته ام پیوسته ام
مجنون صفت درپی او من رانده ام من رانده ام

آییدو زنجیرم کنید دیوانه ام دیوانه ام
عقل ازوجودم رفته است بیگانه ام بیگانه ام

با عاشقان همره شدم چون نهر بر دریا شدم
ازاین جهان من رسته ام بر عشق او پیوسته ام

4 Comments

پاسخ دادن به s4eedeh1 لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *