شعر ۶۸
مهسا گلکی آفت جانم شده است
محراب ندیده بت پرستم شده است

از عشق برون جسته و برهم زده است
این قلب شکسته را به آتش زده است

6 Comments

  1. شاهد مرگ غم انگیز بهارم چه کنم
    ابــــــــر دلتنگم اگر زار نبارم چه کنم❤️
    نیست از هیچ طرف راه برون شد زشبم
    زلف افشان تو گردیده حصارم چـــه کنم❤️
    از ازل ایل وتبارم همه عـــــــــاشق بودند
    سخت دلبسته ی این ایل وتبارم چه کنم❤️
    من کزین فاصله غارت شده ی چشم تو ام
    چون به دیدار تو افتد سرو کارم چـــــه کنم❤️
    یک به یک با مژه هایت دل من مشغول است
    میله های قفسم را نشمارم چـــه کنم؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *