شعر ۷۵۷
رقص می باید که رقصانم کنی
نزد این بی دانشان آسم کنی

بر سر کویت چه رسوایم کنی
خلق را برکرده ام حیران کنی

گو که تو رسوای عالم هم کنی
نزد الله یم سخن چون میکنی

وجد و شادی را زما تو برده ای
مکتب عشق و ز ما دزدیده ای

عالمی را تو به ما شوریده ای
اسم آن را دین الله کرده ای

مکتب الله ز مکتب ها جداست
دین الله مکتبش مهروصفاست

6 Comments

پاسخ دادن به z.lady.z لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *