شعر ۴۴
ما در ره عشق جان فدا میکردیم
بر دلبر خود خون بها می کردیم
گفتند بیا که جان و جانانه توئی
گفتم بر گوی که سربها می کردیم
شعر ۴۴
ما در ره عشق جان فدا میکردیم
بر دلبر خود خون بها می کردیم
گفتند بیا که جان و جانانه توئی
گفتم بر گوی که سربها می کردیم
عزیززم خوشگلم?????????????
شعر عالی?????
ای جااانم خوشگل خانوم?????شعربسیارعالیییییی?????????
شبِ سردیست… دلم دیده ی تر می خواهد
دلِ آشفته ی من از تو خبر می خواهد
قهوه و شعر و خیالِ تو و این بادِ خنک
باز لبخند بزن، قهوه شکر می خواهد
امشب آبستنم از تو غزلی شور انگیز
باخبر باش که این طفل پدر می خواهد
غارتم کرده ای و خنده کنان می گویی
صیدِ عشق از دلِ یک سنگ هنر می خواهد
ترس در جام دلم ریخت، در این راه اگر…
یادم آمد سفر عشق جگر می خواهد!
#صفورا_یال_وردی