شعر ۹۶۳
به کجا دیده ای تو غم دل به کس بگویم
ز جفا و بی وفائی سخن آشنا بگویم
به امید وصل بودم دل و دیده را بدادم
به هوای روی ماهت سخن از وفا بگویم
ره بتخانه ندیده به صنم دل سپردم
که ز بتخانه برِ تو سخن از خدا بگویم
چوبه کعبه رفته بودم سخن حبیب شنودم
زحبیب بی خبربوداین سخن به کی بگویم
پر و بال بست بودم ز قفس رسته بودم
تو بگو ز مرغ بسته چه سخن من بگویم
ز فراغ خسته بودم پی وصل میدویدم
که ندای حق شنیدم سخنی با تو گویم
چو جدا گشته ای تو ز حرم گذشته ای تو
بر ما نشسته ای تو ز کجا من بگویم
گفتمش :من عاشقم ،عشقم پری ست
گفت :آیا عشق می دانی که چیست؟
گفتمش:زلف پریشان،چشم مست
غنچه لب،سیمین بدن عشق منست
گفت:جانا معنی عشق این نیست
عاشقی تنها به چشم و غمزه نیست
?
عشق مجنون گر به تاریخ بود و هست
از غم و هجران و دوری ست نی هوس
ورنه چشم و زلف لیلی هیچ نیست
که دلیل عشق مجنون بندگیست
ای جااانم خوشگل خانوم???????????شعربسیارعالییییی???????
ای جوووونم خوشگل من?????❤❤❤شعربسیارزیباوعالییییی??????????