شعر ۵۹
گفتم دلم سوی تو پروانه صفت رفت
ای جان تو بگو شمع شدن کار دگرهست

بلبل ز فراغ گل و گلزار فغان کرد
ای گل تو بگو جانب گلزار دگر هست

عاشق شدن و در پی معشوق دویدن
امروزکه عشق است بگو روز دگرهست

4 Comments

  1. من گرفتار شبم در پی ماه آمده ام
    سیب را دست تو دیدم به گناه آمده ام
    سیب دندان زده از دست تو افتاد زمین
    باغبانم که فقط محض نگاه آمده ام
    چال اگر در دل آن صورت کنعانی هست
    بی برادر همه شب در پی چاه آمده ام
    شب و گیسوی تو تا باز به هم پیوستند
    من به شبگردی این شهر سیاه آمده ام
    این همه تند مرو شعر مرا خسته مکن
    من که در هر غزلم سوی تو راه آمده ام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *