شعر روزگاری من و دل در پی محراب شدیم وعظ واعظ شنیدیم و پشیمان شدیم که همه عمربه وعده سخن ازحوروبهشت آنچه می گفت و نمیکرد پریشان شدیم عاقبت رشته الفت به بریدیم ز دو جنت و حور بهشتیم و پی یار شدیم مسجد و دیررها کرده به میخانه شدیم …
برچسب: iranregimechange
شعر فریاد بر آرم که در عالم هستی یار یار کسی نیست وکس یارکسی نیست برقوم چه رفتست چنین بی کس تنهاست جز جور و جفا کردن بر هم وطنش نیست. (از خون جوانان وطن لاله دمید ه ) آن لاله که گویید چرا در وطنم نیست بستان و گلستان …