شعر ۲۲
ما که دل بردیم به قربانگاه که قربانی کنیم
دل ز دنیا بر کنیم آنگه دل آرامی کنیم

شور و مستی را به درگاهش هواداری کنیم
دل به دلداران سپردن را نگهبانی کنیم

3 Comments

  1. گفته بودم شادمانم؟ بشنو و باور مکن
    گاه میلغزد زبانم، بشنو و باور مکن!
    گفتی آیا در توانت هست از من بگذری؟
    گفتم آری میتوانم… بشنو و باور مکن!
    عشق اگر افسانه میسازد که در زندان دل
    چند روزی میهمانم، بشنو و باور مکن!
    در جواب نامه فرهاد اگر شیرین نوشت: “با همه نامهربانم” بشنو و باور مکن!
    گاه اگر در پاسخ احوال پرسی های تو
    گفته بودم شادمانم، بشنو و باور مکن!
    #مینا_رویج_زاده ????
    ? ➣‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *