شعر ۹۲۸
الهی به آنان که در خانه ات
به رندان رفته ز میخانه ات

به مستان رسته پریده ز عقل
به سلطان افتاده ازرخش وتخت

به آنان که دین را رها کرده اند
ز شیخ وز مسجدجدا رفته اند

به آن صوفی گفته هوهوکنید
به تنوار پوشی که یاهو کنید

دلم را به دلدار آرام کن
به قلبم هوایش تو بسیار کن

که او دل بریدست از دلبرش
شکسته پرو بال از عاشقش

2 Comments

  1. با من بیا زیبای من! تا عشق مهمانت کنم
    دردی اگر داری بگو بابوسه درمانت کنم.
    آرامشت را بیخیال… امشب به ساز من برقص!
    پاسخ بگو، پلکی بزن، تا مست و حیرانت کنم.
    بنشین فقط حرفی بزن حتی به نرخ عمر من
    جانم فدایت! خنده کن تا ماه ارزانت کنم.
    ترسوترین ترسای من قید قوانین را بزن
    همراه شو تا آشنا با شیخ صنعانت کنم!
    سیاره ی زیبای من دور تو گردش می کنم
    خواهی تو را زیباترین کیوان کیهانت کنم؟
    اسطوره ی مهر و وفا بی شک تو هستی خوب من
    با من بمان تا سر تر از تاریخ یونانت کنم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *