شعر ۱۰۷۴
من شرابی لعل گون از آن لبانت طالبم
مرحمت کن جرعه ای‌ده عاشق پیمانه ام

نرگس مستت خمارو خنجر مژ‌گان براه
میزنند آتش به جانم‌همچوشمع پروانه‌ام

4 Comments

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *