شعر۱۰۷۳
من ندانم شوررا باید ز جان و دل گرفت
یا جمال یار دیدن از رخ دلبر گرفت

دل بگفتا دیده بی تابست آن ازرخ گرفت
دیده گفتا رخ چوزیبا شد دل سوداگرفت

5 Comments

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *