شعر۱۱۷
یاران بیائید که مجنون شده ام من
بر زلف کمند گلکی بند شدم من
خواهم که از قبله خود روی بگیرم
بر قبله روی صنمی سجده کنم من
کعبه به چه ارزد که جانانه نباشد
آن کعبه پسندم که تمنا کنم من
برطاق ابروش چه شبها به مناجات
فریاد بر آرم که تقاَضا کنم من
در مسلخ عشقش دویدم دویدم
تا هم چو هدی حسرت دیدارکنم من
گر شارع شهر جان به فتوی بخواهد
این جان به چه ارزدکه بجانانه کنم من
??
بلبل قافیه خوانت بشوم یا نشوم؟
من به قربان لبانت بشوم یا نشوم؟
سهمی ساده ی ابروی کمانت زیباست
تیر آماده! کمانت بشوم یا نشوم؟
ساحل چشم تو و زلزله ی جان و تنم
بروم حادثه خوانت بشوم یا نشوم؟
جانم! از راه نگاهت بروم یا نروم؟
گر بمانم، من از آنت بشوم یا نشوم؟
تو بگو ای همه زیبایی مانده به زمین
تا از این پس نگرانت بشوم یا نشوم؟
??
ای جانم???????
شعرعالیییی??????????