شعر ۹۹۸
طالب یک بوسه بودم ناز کردی بر دلم
شکوه این بی وفایی نزد جانان میبرم
گر ندادی بوسه ای از آن لبان فریاد نیست
من ز اهل حق لب و دندان به یغما میبرم
چشم مست و زلف مشکینت برایم کم بهاست
من سر و زلف بتان را با دل و جان میبرم
شمع محفل خفته باشدسوی مجلس بی بهاست
روشنی رخسار ساقی را به مجلس می برم
ای جووونم دخترگل?????????
شعرزیباوعالییییی?????????
احسنت بر شاعر و استاد بزرگ????????????????? دختر زیبای ما?????????????????
درود ها از دلو جان
صبحتون زیبا
ایام بکام انشالله ???