شعر ۹۷۶
همچومجنون سربصحرای جنون خواهم زدن
گفته حلاج را در پای دار خواهم زدن
گِرد آبادی نگردم با دل دیوانه ام
درحریم کوی جانان خانه ای خواهم زدن
نو جوانی و جوانی را به نسیان داده ام
سوک آن دوران خوش رابرجگرخواهم زدن
گر ملامت می کنی جانا جگر خونم مکن
بر مزار آنچه دادم خیمه ها خواهم زدن
ای جوووونم خوشگل خانوم??????شعربسیارعالیییی?????????
???شعر بسیار زیبا?????????
خوشگل خانم چه زیبا شده ای امشب ????????????
الهی بگردمت خوشگل خانوم??
بغل بغل سرودمت، غزل غزل گریستم
تو عاشقم نبودی و، من عاشقانه زیستم
نگاه تو به هر کجا، ندیدیم بگو چرا
که در کنار خود مرا، نگفته ای که کیستم
من آن پرنده ام که در، سقوط خود گشوده پر
در این غروب پر شرر، دگر چرا بایستم
وفا نمیکند کسم ،دراین دیار بی کسم
چو میوه های نارسم،کسی نگفته چیستم
ستاره ای پر ازغمم، قرین درد و ماتمم
ببین ببین که در شبم، غزل غزل گریستم
مسعود ریخته گر
????????????????????????????ماشاالله
شعر عاالی???????????????????????