شعر ۶۱
به مجنون گفته ام مجنون ترم من
به لیلی گفته ام افسون ترم من

زلیخا را چو گفتم آه بر داشت
ز آهش سینه اش بریان تر از من

6 Comments

  1. من گرفتار شبم در پی ماه آمده ام
    سیب را دست تو دیدم به گناه آمده ام
    سیب دندان زده از دست تو افتاد زمین
    باغبانم که فقط محض نگاه آمده ام
    چال اگر در دل آن صورت کنعانی هست
    بی برادر همه شب در پی چاه آمده ام
    شب و گیسوی تو تا باز به هم پیوستند
    من به شبگردی این شهر سیاه آمده ام
    این همه تند مرو شعر مرا خسته مکن
    من که در هر غزلم سوی تو راه آمده ام

پاسخ دادن به z.lady.z لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *