شعر۶۳ نگاه مست تو بیرون کند این دین و ایمانم کمند زلف تو افسون کند این جسم بیمارم سنان چشم مخمورت بردهوش ازسرو جانم کمان ابروی تو ویران کند محراب وعقبایم
شعر۶۲ شیدا منم شیدا منم ، شیدای بی پروا منم در جمع عاشق پیشگان ، همراه جانانه منم در مجلس عشاق من ، دیوانه ام دیوانه ام درمحفل دیوانگان، رقصان منم رقصان منم آئیدو بر جانم زنید ، شلاقها شلاقها بر پای این بی خانمان، زنجیرهازنجیرها اودرمکان وبی مکان، بر …
شعر۶۱ گل گلزار توئی خاک و خاشاک منم جلوه گر ناز توئ زار و بیمار منم دل و دلدار توئی شکوه گر ناز منم شورو شیدا توئی محرم آن راز منم ساغرو ساقی توئی باده می ناب منم شاهد بازار توئی آنکه غمت خورد منم عارف فرزانه توئی پیر خمخانه …
شعر۵۹ بر سر کوی تو رفتم که فریاد کنم راز نا گفته دل را بر تو باز کنم شکو ه ها از غم دوری تو آغاز کنم شرح دلبستگی این دل شوریده کنم
شعر۵۸ امشب تو بگو با دل من باز چه کردی؟ مهدی به سرای توو ، تو باز چه کردی؟ بر سینه او خنجر مژگان نگاهت خونین جگرش کرده بگوباز چه کردی؟
شعر۵۷ جان چیست؟ فدای دل و دلدار کنم افسانه این عشق کجا وا کنم؟
شعر۵۶ کاش ، در بزم رقیبان ، نازنینی داشتم در میان انجمن ، یار عزیزی داشتم در غریبی ، دور از یارم ، جفائی داشتم کاش ، من ، یاری ، نگاری، گلعذاری داشتم
شعر۵۵ ای شیخ زمسجد تو بگو باز چه دیدی جز ریب و ریا با دگران گوچه شنیدی از خانه ریا باز برون آی که بینی در میکده تا ریب و ریا باز نبینی آنجا چو ساقیست ریا جای ندارد جز عشق و وفا منزل و ماوای ندارد یاران همه با …
شعر۵۴ باغبان رحمی به بلبل کن که اودرطرف گل درفغانست بهرگل ، آن گل که پر پر کرده ای ناله بلبل چه ها کردست در گلزار و گل لاله را خونین جکر کردست از فریاد گل
شعر۵۳ ز سوز دل بیا تا باتو گویم هزاران ناله نا گفته گویم بگویم شرح جریان فراغم که تا شاید بدانی اشتیاقم