شعر ۸۲۴ بیایید بیایید ز محراب در آیید دل وجان به یکجا ز مسجدبه در آیید زواعظ چه دیدیدحکایت چه شنیدید بجزترس زمحبوب ندیدید؟ نشنیدید؟ بیائید بیایید به می خانه در آیید ز ساقی ز شاهد به پیمانه بر آیید که وجدست وسرورست همه شورووجودست همه شکر و شکور است …

شعر ۸۲۳ من اگر حیرانتم مجنون مخوان سر به راهت میدهم حیران مخوان گر به کویت های هویی میکنم رسوامخوان این سرشوریده رابدنام وبی نامش مخوان

شعر ۸۲۲ دوش چه ها میکنی در پی ما میروی باز دل سوخته ام پرتب وتاب میکنی غم زده ای بر تنم عشوه گری بر دلم ساز و نوا سر کنی ناز چرا میکنی گر چه دل آزارمی فتنه جانانمی خیز و بیا در برم شور به پا میکنی درحرم …

شعر ۸۲۱ عزیزی آورده : (من دلم یک بوسه ممنوعه میخواهد) (از لبان سرخ تو یک بوسه میخواهد) (مرحمت کن……..) من گفته ام: بوسه گر ممنوعه شد بوسش مکن بوسه ای از. لعل لب پیمانه کن بوسه ممنوعه شر بر پا کند طعم شیرینش جفاها می کند بوسه ای گیر …

شعر ۸۱۹ عشق می باید به جانها جان دهد عشق جانانه به مرده جان دهد این حسین است کشته پرهای هو کشته اش بر مردگانم جان هوی در کجا دیدی که مرده جان دهد مرده ای خود جان بهرجانان دهد عشق می باید حیات زندگی تا به جانانش هزاران جان …

شعر ۸۱۸ چنان هنگامه میدارد حکایت هابه سردارد سخن از نینوا دارد نگه بر های هو دارد بمجلس شورمیدارد زعاشق وعظها دارد حسین درگفتگودارد زعشقش باخدادارد که جان درعشق میدارد وفای عشق پندارد بعهدش پای میدارد ز ظالم داد میدارد به مظلومین ندادارد که خونی پربها دارد به محبوب هدیه …

شعر ۸۱۷ عاشقان را عالمی لطف و صفاست شور و مستی عالمش بی انتهاست هرچه عاشق ترشوی عشقت بجاست در وجودت شورعشق چون انبیاست

شعر ۸۱۶ چه کسی مست زمیخانه برون کرده مرا دلق آلوده به می بر تن من کرده چرا ساقی و ساغر و آن دلبر و دلدار چرا درپی مطرب و می رانده ز میخانه مرا رانده بودندزمحراب که میخواره شدی راندنم از می و می خانه پی یار چرا یاردر …

شعر هد هد ای مرغ سلیمانی کجا پر بزنی یار در خانه چرا بر در و دیوار زنی تو که سلطانی مرغان به پروبال کنی پی سیمرغ چرا در ملکوت بال زنی صنع وصانع بهم دیده وبردیده نهی دل به دریا فکنی کشتی دلدار زنی عاشقی بر دل و بر …

شعر ۸۱۵ من نگویم که مرا بر سر بازار کنید سخنم گفته به دلدارومرا شاد کنید قصه بی سرو سامانی من دادکنید دل و دلدادگیم را به برش باز کنید شرح شوریدگیم راهمه جا سازکنید غصه ی سوختنم را پر پرواز کنید چونکه معشوق بدیدیدخرابم مکنید دام گسترده دلدار به …