شعر ۸۸۱ در غریبی لاف دلداری زدم ، دلدار ، کو بی مهابا سر به رسوایی زدم ،دلدار ، کو گفته ام بی ابرو گشتم بگو دلدار ،کو کوس بد نامی بهر برزن زدم دلدار ، کو هرچه دیدم هرچه کردم بهرآن دلدار ، کو بی سبب فریاد دلداری زدم …

شعر ۸۸۴ دور خواهم شد از این خاک غریب که در آن هیچکس نیست قهرمانان را بیدار کند (سهراب سپهری) به کجا خواهی شد قهرمان مرده در این خاک غریب گرد مرگ بر سر این قوم غریب میزنند کوس به رسوایی مردان غریب میدرند آبروی مرد در این خاک غریب …

شعر ۸۸۰ دیوانه ام دیوانه ام دیوانه دیوانه از خود برون جستم ره میخانه ساغر شکستم باده و. پیمانه بنشسته ام اکنون در میخانه ساقی ندارم باده و پیمانه شاهدبه رقص است درکف میخانه هیهات کرد است در وجودم خانه جمع سماع امشب بپاست میخانه پیرم به پا کرده نوا …

شعر ۸۷۹ خون دل خوردم شب و روز دلبرم یادم نکرد بر سر کویش نشستم دیده را بر من نکرد زلف مشکینش به دیدم گیسوانش وا نکرد برقع بر چهره نهاد و آن قمر را وا نکرد

شعر ۸۷۸ هر روز عنان دل من دست نگار است شوریدگی و دل شدگی دست نگاراست پرسید زیارم دل و دلدار سپرده است نزد چه کسی باده و زنار سپرده است این جسم ضعیفم به سلاخ سپارید تا برکشت این قلب و ببینید که یارست

عزیزی آورده است : ناز کن نقاشیم بدنیست ، نازت میکشم مثل یک آهو که نه ، مانندبازت میکشم ……. ناز داری نازنین نازت بازم ناز کن نازکن من یک هنرمندم که نازت میکشم درجواب گفتم : میکشید خوب میکشید امابنازم میکشید شور و مستی را بگو آنرا چگونه میکشید …

شعر ۸۷۷ خواهم ز حریم حرم یار بگویم گویم سخن از دل و دلداربگویم شیرازه از آن دفتر عشاق بگویم گویم غزل و گفته آن یار بگویم

شعر ۸۷۶ گفته اند یوسف وشی کوس اناالحق میزند همچو منصور تیشه ای برکفر وایمان میزند گنج عشق و در دل عاشق چه ویران میزند با دلی خونین چنین هیهات بر جان میزند هر دو عالم را به یغما داده و دم میزند آتشی گویی که او دارد به عالم …

شعر ۸۷۵ آنچنان درعشق دلبر سوختم آتشی در سینه ام افروختم هر کسی دیوانه پندارد مرا چون ندانندعشق اوافروختم دین و ایمانم بغارت رفته است کس نداند جسم وجانم سوختم مانده ام درعشق وجولان میدهم برسر کویش بدان چون سوختم ساربان محمل نمی دارد که من همچوآتش مانده ای ازکاروانوسوختم …

شعر ۸۷۴ گویند به میخانه همه مست و خرابند هر یک به سماع آمده در عین کمالند بیچاره دلم پای به زنجیر نگاری افتاده ز پا عاشق دیدار جمالند