شعر۹۸۳ شوریده ام شوریده ام روی بتان را دیده ام در‌ عالم دل دادگی بر مهر شان پیوسته ام بسیار خوبان دیده ام دل را به دلبر داده ام افسان‌وافسون بوده ام شوریده ام شوریده ام بر دلبران دل داده ام دل را به دلبر داده ام در میکده بینید …

شعر۹۷۷ آنکه مجنونست جنون را پاس میدارد منم شور و شیدایی به لیلا هدیه میدارد ام در بیابان غُربَت و بر قُرب می دارد منم کاروان رفته را مَحمِل نمی دارد منم ناقه ی دل مانده را در گِل نمی دارد منم آتش از ره مانده را در ره نگه …

شعر۱۲۱۹ بکجا باده زنم باده فروشان همه رفتند از مجلس وعظ جمله مُحِبان همه رفتند در کعبه همان رسم طوافم همه رفتند در دیر و خرابات ره میکده رفتند مخمور و خمار در ره میخانه چورفتند نازم به جمالش که جانانه به رفتند گویند خرابات خراب است و به رفتند …

شعر در جوانی شور و شیدایی وجودم را گرفت عشق و سودای جنون در قلب من ماوا گرفت اندک اندک ذره ذره تاب را از من گرفت پیکرم رنجور و شادی و نشاط از من گرفت از فراق مه رُخِ سیمین تنِ مهوش عذار تا سحر در کوی او آوارگی …

شعر۱۳۰۵ عشق هر دم در نوا غوغا کند از دل مجنون چه بلواها کند آن چه گوید در ثنای عاشقیست شوروعشق وعاشقی برجان کند خیزد و مستان زخواب بر پا کند از خُمارستان جان شیدا کند مست را بیند او بر کوی دوست جان فدای مقدم جانان‌ کند گوید ایجان …

شعر۱۲۴۲ شمع رخسارش اگر سوزد پرو بال و تنم در غبار بی کسی دانی چرا بیگانه ام از نگاه چشم مستَش گر خُمار آلوده ام بر درِ میخانه ها افتاده و بیگانه ام زَخمه را بر تار جانم چون زَنَم آواز نیست درخراباتِ مُغان چون یک غریب بیگانه ام در …

شعر در دایره ی عشق حکایت ز تو بودست دلداری و دل بستن عاشق ز تو بودست دروجدو سماع هوهوی عاشق زتوبودست آن راشد و مرشد به حرم بهر تو بودست ساجد به نماز بتگر و بتخانه تو بودست آن شیخ به منبر سخن از حسن توبودست گر کعبه روند …

شعر در میان پرده ی خون عشق را گل زار ها عاشقان را با جمال عشق میجوی کارها عقل گوید شش جهت حدیست ومیزان راه نیست عشق گوید راه هست و رفته ام من بارها

شعر۱۲۴۱ بت و بتخانه ام هستی نگارا به مسجد طاق محرابم نگارا به گِردِ کعبه گر لبیک گویم لَکَ لبیکِ من باشی نگارا

شعر سیر دلداری و دل داران یکیست هر یکی ما را برد وان دیگری آن یکی ازوصل وفصل گوید سخن وان دگر تفسیر خود بر دیگری آن همی گوید جهان و هستیش می نیرزد تا که آزاری دلی این جهان و آن جهان یکسان بود گر تو مهر آری به …